هرچه گفتند نرو عزم به رفتن کردم

من خیانتگر و نامردم اگر برگردم

می روم کعبه همانجاست چرا برگردم

خودم اینجا دلم آنجاست چرا برگردم

می روم این عطش سینه کبابم کرده ست

چشمه آنجاست واین خاک جوابم کرده ست

ما فقط رهگذری بوده و برمی گردیم

کاروان رفت، بمانیم اگر نامردیم

لختی آهسته تر ای قافله تا ما برسیم

ما که با قافله سالار شما همنفسیم

پشت این همهمه ی دشت سکوتی هم هست

پشت این خاک زمین ملکوتی هم هست